به گزارش ایکنا، در میان شهدای دشت کربلا در عاشورای سال 61 هجری، اشخاص گوناگونی از طیفهای مختلف به چشم میخورند، شخصیتهایی که هر کدام از قومیت و قبیلهای خاص، از بنیاسد گرفته تا بنیهمدان، گرد شمع وجودی عبد صالحی چون حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) گردآمده بودند تا در التزام رکابش، حق را فریاد کنند.
صرف نظر از خاستگاه قومیتی هر یک از ایشان و البته با نظر به اینکه بخش اعظمی از آنها را افرادی منتسب به خاندان عصمت و طهارت و در اصطلاح هاشمیان تشکیل میدادند، برخی از این شهدا با شاخصهای ویژه، نامشان در تارک تاریخ ثبت و به یادگار مانده است. شاخصهای به نام قرآن که زندگی هر یک از ایشان را تا پیش از نائل شدن به مقام شهادت در عاشورای حسینی، به واسطه انس و قرابت با کلام وحی، متفاوتتر از سایر شهدا کرده است. تأثیر قرآن در زندگی این افراد موجب شده است تا هر زمان به مرور مقاتل عاشورا میپردازیم، هر نوبت به محض رویارویی با نام این افراد، درنگی بیشتر در رفتار و سکناتشان داشته باشیم.
یکی از این شهدا که در روز عاشورا، حضوری بابصیرت به واسطه انس با قرآن و بهرهمندی از آموزههای آن داشت،«یزید بن حصین همدانی» است. از اعراب قحطانی یمنی است که سالها بود که در کوفه ساکن بود.
او سالها در کوفه به زهد و تقوا، قرائت و آموزش قرآن مشغول بود و از کسانی است که به محض ورود مسلم بن عقیل به کوفه با سفیر امام حسین(ع) برای همراهی با آن حضرت، بیعت کرد هر چند که او نیز بعد از شهادت مسلم و خلف وعده کوفیان در شرایطی که کوفه در اوج خفقان بود، از شهر گریخت تا خود را به کاروان امام حسین(ع) برساند.
برخی از منابع با این فرض که یزید بن حصین در کربلا حضور داشته است، اما اینکه او جزو کدام یک از سپاهیان است، اولیاء یا اشقیاء تشکیک آوردهاند اما با توجه به اینکه نام این فرد در زیارت ناحیه آمده است، چنین فرضیهای باطل است ضمن آنکه حوادثی در تاریخ نقل شده است که حضور او در کاروان امام حسین(ع) و اینکه او شهید عاشوراست، مسجل میکند که یکی از آن مدارک تاریخی به قرار زیر است:
روز هفتم محرم به دستور عمر سعد، فرمانده سپاه کوفیان، آب بر روی کاروان امام حسین(ع) بسته میشود و از فردای آن روز به دستور امام حسین(ع) برای دستیابی به آب، در کنار خیمهها چاه حفر میشود، عمر سعد از این موضوع با خبر شده و با اعزام گروهی مانع از این کار میشود. آرام آرام فشار ناشی از عطش بر کاروان امام حسین(ع) حاکم میشود و درست اینجاست که شخصی به نام «یزید بن حصین» داوطلب میشود تا بلکه بتواند این مسئله را حل کند.
ابن حصین به واسطه انسی که با قرآن و متون ادبیات عرب داشت، از فصاحت و بلاغت برخوردار بوده و صریحللهجه بودن از جمله خصوصیات او محسوب شده است. به همین خاطر پیشنهاد مذاکره با عمرسعد برای آنکه حائل آب را بردارند به امام حسین(ع) داده و پس از موافقت امام شخصاً رو در روی عمرسعد قرار میگیرد.
حجتالاسلام پورعلی، کارشناس مذهبی در اینباره میگوید: یزید بن حصین پس از کسب اجازه از امام حسین(ع) به جانب عمرسعد رفت اما به او سلام نکرد. عمرسعد به او گفت که چرا وارد شدی به من سلام نکردی مگر من مسلمان نیستم؟ مگر خدا و رسول خدا را نمیشناسم؟ یزید گفت: اگر خدا و رسولش را میشناختی آب را به روی حسین (ع) فرزند رسول خدا نمیبستی؟ عمر سرش را پایین انداخت و گفت که چارهای ندارم. به من وعده حکومت ری داده شده است و باید هر کاری که دستور میدهند، انجام دهم. یزید بن حصین، نادم و پشیمان از اینکه اساساً چرا با عمرسعد همکلام شده است به کاروان امام حسین(ع) بازگشت.
نقل این واقعه را میتوان با رجوع به مقاتل معتبر و مشهور به درستی دریافت. خوارزمی در «مقتلالحسين» و خيابانی در «وقايع الايام» نوشتهاند كه در روز هشتم محرم امام حسين(ع) و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراين امام (ع) كلنگی برداشت و در پشت خيمهها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمين را كند، آبی گوارا بيرون آمد و همه نوشيدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپديد شد و ديگر نشانی از آن ديده نشد.
هنگامی كه خبر اين ماجرا به عبيدالله بن زياد رسيد، پيكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه به من خبر رسيده است كه حسين چاه میكند و آب به دست میآورد. به محض اينكه اين نامه به تو رسيد، بيش از پيش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسين و يارانش سخت بگير. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
در اين روز يزيد بن حصين همدانی از امام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتوگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چيز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نيستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا بر عترت پيامبر شوريده و تصميم به كشتن آنها گرفتهای و آب فرات را كه حتی حيوانات اين وادی از آن مینوشند از آنان مضايقه میكنی؟
عمر بن سعد سر به زير انداخت و گفت: ای همدانی! من میدانم كه آزار دادن به اين خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفتهام و نمیدانم بايد چه كنم؛ آيا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتياقش میسوزم؟ يا خون حسین بن علی را بریزم، در حالی كه میدانم كيفر اين كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمیبينم كه بتوانم از آن گذشت كنم در نتیجه يزيد بن حصين همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است، شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.
چنین قولی درباره حضور پررنگ ابن حصین در کاروان امام حسین(ع) و اینکه او را در نهایت در زمره شهیدان راه حسینی قرار میدهد توسط شیخ طوسی در کتاب «رجال» تأیید شده است و البته بنا به اقوالی مثلاً از سوی أبی مخنف، او از جمله سربازان گروه هزار نفری به فرماندهی حر بن یزید ریاحی بوده است که ابتدا راه را برای ورود کاروان امام حسین(ع) به کوفه یا بازگشت از همان راهی که آمدهاند، میبندند، اما به نظر میرسد حتی به فرض دوم، ممکن است ابن حصین دچار دگرگونی و توبه شده باشد و در همان روزهای نخستین به سپاه امام حسین (ع) گرویده باشد.
در هر صورت نام بردن او در زیارت ناحیه مقدسه و همچنین زیارت رجبیه از جایگاه محترم و نیکوی او به عنوان یکی از شهدای کربلا دلالت دارد و ابن حصین بنا بر نقلی پیش از ظهر عاشورا، پس از نبردی جانانه به شهادت رسیده است.
رجز او در کارزار عاشورا نیز جالب توجه است:
أنا یَزیدُ ما أنا بِالفاشِل
اضْرِبُکُمْ عَنْ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِيِ
ضَرْبَ غُلامٍ ارْجَحِی بَطَلِ
حَتّی الاقِی یَوْمَ حَشْرِی عَمَليی
من یزیدم که هنگام جنگ، ترسو نیستم، همچون جوانی شجاع در دفاع از حسین بن علی (ع)، شما را با شمشیر میزنم، تا این که به روز رستاخیز عمل خویش را دیدار کنم.
مقتلالحسین خوارزمی
گفتار حجتالاسلام پورعلی درباره اصحابالحسین(ع)
انتهای پیام